جدول جو
جدول جو

معنی علی دده - جستجوی لغت در جدول جو

علی دده
(عَ دَ دَ)
ابن مصطفی موستاری سکتواری، ملقّب به علاءالدین و مشهور به علی دده و شیخ التربه. وی صوفی بود و در شهر موستار متولد شد و سپس ساکن مکۀ مکرمه گردید و در سال 1007 هجری قمری در قلعۀ صولنق شهید شد. او راست: 1- تمکین المقام فی مسجدالحرام. 2- خواتم الحکم و حل الرموز و کشف الکنوز لما فیها من لطائف العلوم و الحکم. 3- فضائل الجهاد. 4- محاضرهالاوائل و مسامرهالاواخر. 5- مواقف الاخره و اللطائف الفاخره. (از معجم المؤلفین ج 7 ص 243) (از الاعلام زرکلی). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون حاجی خلیفه ص 91 و سایر صفحات. الجوهرالاسنی خانجی ص 104. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 750. اکتفاءالقنوع فندیک ص 377. فهرس الخدیویه ج 5 ص 141 و ج 6 ص 137. ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 196. الکشاف طلس ص 138
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی داد
تصویر علی داد
(پسرانه)
علی (عربی) + داد (فارسی) داده علی (ع)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از علی حده
تصویر علی حده
جداگانه، علی حده، تنها، به طور انفرادی، تنهایی
فرهنگ فارسی عمید
(عَ)
وی از همراهان امیر تیمور گورکانی بود که در جنگ امیر تیمور با توقتمش خان شرکت داشت. برادر او محمد آزاد نیز در این جنگ شرکت جست. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 410 و 464)
ابن حسام الدین اکبرآبادی هندی. مشهور به آرزو و ملقب به سراج الدین. شاعر ایرانی متوطن در هند. رجوع به علی آرزو شود
لغت نامه دهخدا
(عَ سَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه، شهرستان سنندج. این ده مشهور به علی سرخ است. رجوع به علی سرخ شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا
(عَ بُ یَ / یِ)
دهی است از دهستان نجف آباد، شهرستان بیجار. واقع در 9 هزارگزی شمال باختری شهر بیجار، و 6 هزارگزی شمال راه شوسۀ بیجار به سنندج. ناحیه ای است تپه ماهور و سردسیر و دارای 235 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات، انگور و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند وصنایع دستی زنان بافتن قالیچه و گلیم و جاجیم است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ گُ زَ)
دهی است از دهستان بشیوه، بخش سرپل ذهاب، شهرستان قصرشیرین. دارای 130 تن سکنه. آب آن از رودخانه و از چشمۀ پاطاق تأمین میشود. و محصول آن غلات، برنج، توتون، لبنیات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ نَ)
برانی. نحوی بود. او راست: 1- شرح سنی المطالب لهدایهالطالب، که در محرم سال 1291 هجری قمری از تألیف آن فراغت یافت. 2- ضوابط الرسم فی ایضاح الرقم. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ وِ)
دهی است از دهستان حومه بخش کوچصفهان، شهرستان رشت. سکنۀ آن 571 تن است. آب آن از رود خانه نوررود که از شعب رود سفیدرود است تأمین میشود. محصول آن برنج و ابریشم و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان باوی، بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 21هزارگزی جنوب اهواز، و 6هزارگزی باختر راه آهن اهواز به بندر شاهپور. ناحیه ای است دشت و گرمسیر، و دارای 75 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. و محصول آن غلات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ لِ)
دهی است از دهستان تیلکوه، بخش دیوان دره، شهرستان سنندج. دارای 130 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات، عسل، پشم و نخود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
خواجه علی صدر، اصل او از خوارزم بود و در خراسان میزیست. وقتی محمد تیمور سلطان بر خراسان مسلط شد برخی از متعصبان اهل سنت شروع به اذیت و آزار شیعیان کردند و فتنه ها برپا ساختند تا اینکه این خواجه علی صدر بنا به درخواست امیر غیاث الدین محمد بن امیریوسف، به محمد تیمور سلطان گوشزد کرد که این اعمال موجب فتنه و تخریب مملکت میشود و بدین ترتیب دستور منع آزار شیعیان صادر شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 533)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
از فضلای قرن سیزدهم مصر بود. او راست: عمل الدواوین المتواتر فی بیان رسوم الدفاتر، که در سال 1289 هجری قمری در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از فهرس دارالکتب المصریه ج 6 ص 133)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ زِ دَ)
شیخ علی زنده، وی از محرکان میرزا سعد وقاص در مخالفت با میرزا شاهرخ بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 593 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ تَ)
دهی است از دهستان پنج هزاره، بخش بهشهر شهرستان ساری. واقع در 3 هزارگزی خاور بهشهر و یک هزارگزی جنوب راه شوسۀ بهشهر به گرگان. ناحیه ای است دامنه و دارای آب و هوای معتدل ومرطوب مالاریائی، و 465 تن سکنه. آب آن از سد عباس آباد و از چشمۀ افرا تامین می شود. و محصول آن برنج، غلات، مرکبات، صیفی، مختصری ابریشم و انار است. اهالی به زراعت و مختصری گاوداری اشتغال دارند، و عده کمی از آنان نیز در کار خانه بهشهر کارگرند. صنعت دستی زنان کتان بافی است. و دارای راه فرعی است که به راه شوسه متصل می شود. از آثار ابنیۀ قدیم در این ده همان سد عباس آباد است که در زمان صفویه بنا شده است. این سد در 5 هزارگزی جنوب خاوری آبادی، در کوهستان واقع است. و در زمستان و بهار بوسیلۀ آب باران پر می شود و در تابستان بتدریج از سه مجری برای برنج کاری از آن استفاده می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ جَ کَ دَ)
علی حده. جداگانه. (ناظم الاطباء) : ارسلان خان فرمود تا جویی علی حده کنند ’بیکند’ را چنانکه آب بعین (؟) عمارتهای او رسد. (تاریخ بخارا چ مدرس رضوی ص 23). از بغداد هر سال عاملی علی حده بیامدی و هرچه خراج بخارا بودی از این جامه عوض بردی. (ایضاً ص 24) ، متفرق. ممتاز. تنها. یک کنار. (ناظم الاطباء) ، زی خود: وی علی حده کار می کند. و نیز رجوع به ’حده’ شود
لغت نامه دهخدا
(عَ طا ها)
علی محمود علی طه، وی مهندس و ادیب و شاعر و نویسنده بود، در سال 1320 هجری قمری در منصوره متولد شد و از مدرسه هندسۀ تطبیقی فارغ التحصیل گشت و بیشتر مدت عمر خود را در خدمت دولت مصر به سر برد و سپس به سمت وکیل دارالکتب المصریه تعیین گشت و در تشرین ثانی سال 1949 میلادی (1369 هجری قمری) درگذشت. او را چند دیوان است که از آن جمله است: 1- ارواح شارده، که محتوی شعر و نثر است. 2- ارواح و اشباح. 3- اغنیهالریاح الاربع، که نمایشنامه ای است به شعر. 4-شرق و غرب. (از معجم المؤلفین) صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: فهرس المؤلفین بالظاهریه. وحی الرسالۀ زیات ج 3 ص 188 و... مذاهب الادب خفاجی ص 213. ادباء معاصرون حبیب زحلاوی ص 152. الشعر المعاصر سحرتی ص 199. بین شاعرین مجددین ایلیا ابوماضی و علی محمود طه المهندس، نوشتۀ شبکتی. الاعلام زرکلی ج 5 ص 173. اعلام الادب ادهم جندی ج 2 ص 481
لغت نامه دهخدا
تصویری از علی شاه
تصویر علی شاه
درشکه چی (به هنگام توهین به وی گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علیحده
تصویر علیحده
جداگانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی حده
تصویر علی حده
جدا گانه جداگانه جدا: (بلیناس) به رومیه و عمودیه و مصر وبسیاری (شهرها) طلسمها کردست. . و هریکی را علی حده قصه ای هست که چه ساخت و چه سبب را. . توضیح تلفظ این کلمه مشددا صحیح نیست. توضیح 2 نوشتن کلمه بصورت (علیحده) دست نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علی حده
تصویر علی حده
((عَ لا. حِ دَ))
گرفته شده از عربی به معنای جداگانه
فرهنگ فارسی معین
جدا، جداگانه، سوا، مستقل
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قدرت انجام کاری را داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
از مراتع نشتای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع پنجک رستاق کجور
فرهنگ گویش مازندرانی